ان الله اذا احب الله عبدا عسّله.....قیل: و ما عسّله؟....
حضرت فرمودند : خداوند وقتی بنده ای رو دوست داشته باشه عسلی اش میکنه. شیرینش میکنه...پرسیدن یعنی چی عسلیش میکنه؟ فرمودن: یعنی آخر کاری بنده رو توی مسیری میندازه کاری رو جلو پاش میذاره که عاقبت به خیر بشه....
حکایت حر است عزیزجان! بهتر بگم "حضرت حر" سلام الله علیه....حکایت زهیر است برادر !...
در پایان یک جنگی زهیر در حال جمع کردن غنایم بود. سلمان کنار نشسته بود . لبخند زنان به زهیر خندید ...پرسیدن: سلمان چرا به زهیر میخندی؟ فرمود زهیر رو میبینم که یک روزی چنان غنیمتی رو پیدا میکنه اینقدر با ارزشه که با هیچ چیز در دنیا عوضش نمیکنه....بعدها فهمیدن سلمان چه میگوید....
حالا حر افتاده روی زمین با سر خونین...حضرت سر میرسد و بر بالین حر مینشیند...هیچ جا نشنیدید که امام حسین زخم کسی رو در کربلا پانسمان کرده باشد فقط یک جاست و آن هم سر زخم خورده ی حر ...حضرت همان دستمال مخصوص همیشگی خودشون رو درآوردن و زخم سر حر رو میبندند...یک عارفی امشب میگفت حضرت میدونه که حر زنده نمیمونه برای چی زخمو میبنده؟ ...حضرت در اولین دیدار با حر گفته بود : سکلتک امک...مادرت به عزات بشینه!...واین در دل حر رنجور شده بود...حضرت این دل زخم خورده ی حر رو مداوا میکنه و زخم دل او را میبندد....حالا سر حر در دامان حضرت است ...چه خوش لحظه ای است... از این فرصت باید استفاده کرد : ارضیت عنی یا مولای؟....
حتما حضرت گفته است : رضی الله عنک....
خدایا ما که تا الانش خراب بودیم. هم خراب بودیم هم خراب تو بودیم...بیا و مردی کن و عسلی مان کن...بیا و به قول حافظ:
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب.....ما را ز جام باده ی گلگون خراب کن
منتظرم